لیانالیانا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

ماه کوچولوی مامان و بابا

روز گل دخترا

چقدر خوبه مناسبتهای قشنگ تو تقویم داریم روز مادر روز پدر روز عشق و...یکی از قشنگترین مناسبتها روز دختر اصلا حس قشنگی داره که به دخترای ناز هدیه بدیم ستایششون کنیم این دردانه های زندگیمونو ...د روز خاصی هم  واسه  گل پسرا تعیین کنن جاش تو تقویممون خالیه روز پسر به مناسبت روز دختر به لیانا گفتم اروز روز شماس و میخواییم برات هدیه بخریم  چی دوست داری؟ لیانا:آدمک من و یاسر بعد از کلی فکر و توضیحات لیانا متوجه شدیم دخترمون آدم آهنی میخواد فرصت نشد براش بخریم ولی حتما به زودی بهش هدیه میدیم ...
16 مرداد 1395

تولد یک فرشته

مصادف با تولد حضرت معصومه و روز عزیز گل دخترا هلنا کوچولوی ما هم دنیا اومد ولیانا جون هم دخترخاله دار شد البته به قول خود لیانا خواهردار شد عزیز دل خاله خوش اومدی خیلی خیلی خوشحالم که به خانواده ما اضافه شدی و خواهرم طعم شیرین دختر دار شدن چشیده البته ناگفته نماند که کارن جون برای من جایگاه خودش و شیرینی خودشو داره به خصوص که ما برادر نداشتیم و تجربه پسر داشتن نداشتیم قدمهای مردونه اش به خانواده ما روزگارمونو خیلی متفاوت و رنگی کرد لیانا از اول صبح پا ب پای من از روند دنیا اومدن هلنا گزارش میگرفت و مرتب سوال میکرد هلنا دنیا مومد (اومد) خیلی استرس داشتم و اضطراب تا فسقل خاله دنیا بیاد انشالا به زودی عازم میشیم دیدن هلنا جون...
16 مرداد 1395

بدون عنوان

جمعه ایی که گذشت دعوت شدیم بهویلا از طرف عمو مرتضی و عمه بهاره وبهترین قسمت مهمونی شنا در استخر رو باز ویلا بود که خیلی بهمون چسبید البته بیشتر مامان مرجان و بابا یاسر کیف کردن صبح تاظهر ظهر تا عصر عصر تا شب در حال شنا بودیم  لیانا گلی ما هم هرچند که خوش بهش گذشت ولی میگفت شنا بلد نیستم نمیخوام تو آب بیام هرچند با ترفندهای مختلف میکشوندیمش تو آب ولی خالی از غر زدنهای لیانا خانوم هم نبود...   ...
5 مرداد 1395

میخوام دنبال مامان خودم بگردم

لیانا چند روز پیش دست به وسایلی میزد که الان دقیقا یادم نیست چی بودن ..بهش میگم بزارشون سرجاش اینا اسباب بازی نیستن ..در حالیکه چشماشو برام گرد میکنه بهم میگه تو مامان من نیستی اصلا میخوام دنبال مامان خودم بگردم(برگرفته از دیالوگ یک کارتون ژاپنی )...منم گفتم باشه عزیزم اون وسایلو سرجاش بزار بعدا برو دنبال مامانت بگرد   ...
5 مرداد 1395

اندراحوالات کلاس نقاشی

خیلی خیلی از ثبت نام لیانا در کلاس نقاشی راضی هستم..اول اینکه متوجه شدم لیانای سه سال و پنج ماهه من بر خلاف تصورم  وابستگی غیر متعارفی بهم نداره  واینکه چقدر درکش از محیط کلاسشون بالاس یعنی محاله از شروع کلاس تا پایان کلاس از سر جاش بلند بشه و یا زیادی حرف بزنه با اینکه از همه کوچیکتره ولی خیلی قانونمند رفتار میکنه و بچه هایی هستن که با چود اینکه از لیانا بزرگترن از غفلت معلم استفاده میکنن و از کلاس بیرون میان یا خیلی حرف میزنن ..رنگ آمیزیش در حد عای و همچنین یادگیری نقاشیش خیلی خیلی عالیه طوری که بعد کلاسشون توی طی مسیر با حرکت دادن انگشتهای کوچولوش توی هوا نقاشی اون جلسه رو بهم آموزش میده.. مهتمرین دستاورد این کلاس برای من...
24 تير 1395

لیانا..کاردستی..آموزش

ماه رمضان چون نمیتونستم لیانارو زیاد بیرون ببرم از طریق درست کردن کاردستی و آموزش سرگرمش میکردم یعنی بیشتر از قبل با اینکارها خودمونو مشغول میکردیم   زرافه به پیشنهاد لیانا..چون زیاد تصویر سازی قوی برای نقاشی ندارم با یه سرچ کوچولو کلی تصاویر زرافه به دست آوردم و تونستم براش بکشم...بنظرم یکی از راهکارهای خوب برای یادگیری نقاشی توسط مامانها دیدن تصاویر کتاب داستانهای بچه ها و سرچ در اینترنت هست. آدمک و درخت به پیشنهاد لیانا و استفاده از صدف هایی که لیانا از ساحل جمع کرده دیگه خیلی خیلی به بن بست ایده و خلاقیت میخوردیم چسبوندن صدف روی کیف لیانا آموزش با لیانا با کتابهای حواست جمع کن شروع  کردم&n...
24 تير 1395

تعطیلات عید فطر

تعطیلات عید فطر تصمیم داشتیم کرج بریم  ولی به خاطر ترافیک قیدشو زدیم که خداروشکر هم نرفتیم وگرنه سه چهار روز تعطیلیو باید توی جاده میگذروندیم در عوض دو روز متوالی لیانا دریا رفت و حسابی شنا کرد اونم با کلی ذوق و شوق روز دوم که دیگه از خونه مایو پوشید هرچی گفتیم لب ساحل لباستو عوض کن قبول نکرد یاسر هم امتحاناتشو با موفقیت به پایان رسوند و تلافی این مدت که نتونسته بود لیانارو  زیاد یرون ببره دراورد و هر روز خانوم خانوما پارک هم میرفت. خداروشکر یک هفته مداوم بارندگی همراه با هوای عالی بهاری داریم و خیلی خیلی خشنودی م پینوشت: به خاطر آلودگی شدید آب دریا فکر کنم این آخرین باری باشه لیانا ت...
24 تير 1395

نقاشی

اولین نقاشی لیانا در کلاس نقاشی یه گربه بود..بد ورود خانوم مربی ازم سوال کرد لیانا بلده دایره بکشه گفتیم بلهههههه..خانوم مربی لیانارو راهنمایی کردن دوتا دایره بکشن یکی بزرگ یکی کوچیک و در ادامه تبدیلش کردن به یه پیشی نا ز ...
7 تير 1395

کلاس نقاشی

چهارشنبه دوم تیر لیانا اولین جلسه کلاس نقاشی رفت..قبلش خیلی ذوق داشت و همش میگفت من دارم مدرسه میرم  توی کلاس لیانا از همه کوچیکتره دوتا خواهر و برادر دوقلو هستن که حدودا یکسال از لیانا بزرگترن و بقیه دبستانی هستن اولین جلسه برام باور کردنی نبود لیانا اینقدر ریلکس و راحت بشینه خیلی خیلی شیک البته با یه آدامس در دهان ..هرچی گفتم آدامستو در بیار توجهی نکرد  بیرون از کلاسشون مکانی برای انتظار والدین هست که من تا تمام شدن کلاسش منتظرش میمونم..گاهی از لای در نگاهش میکردم که چقدر خانومانه به حرفهای مربی گوش میده و مشغول کشیدن میشه واقعا یکی از بهترین لحظه های زندگیم بود که دخترمو در حال آموزش دیدم خیلی لذت بردم (خوبه حالا...
5 تير 1395