خرابکاری 94
خوب تا جایی نوشتم که لیانا خانوم با دستهای کوچولوش بهم در درست کردن سبزه های هفت سین کمک کرد ولی دو روز بعد کوزه ها توسط لیانا افتادن و خلاصه به هرترتیبی بود جونه هارو چسبوندیم به کوزه ها یکی دو روز گذشت یعنی تقریبا 27 اسفند حین بازی کردن باز به میز برخورد کرد و محتویات میز که شمال کوزه های نازنین و یه ظرف سبزه دیگه بود خورد خاکشیر شدن حالا سه روز تا سال تحویل مونده و من همیشه معتقدم باید با دستهای خودمون سبزه سبز کنیم البته این اعتقاد از مادربزرگ مرحوم بهم منتقل شده..هیچی دیگه نشستم از حرصم به سبزه های پخش و پلا قهقه زدم حالا لیانا نارحته که اینجوری شده و از خنده های من عصبی شده میگه چرا میخندی خنده نداره میگم مادرجان چیکار کنم که راضی بشی دعوات کنم عایاااااااااااااا؟؟ یه ظرف از سبزه ها شکست و خورد شد یه ظرف دیگه که شکستنی نبود ولی دیگه قابل ترمیم نبود همه سبزه هاش رو زمین پخش و پلا شد کوزه ها هم که کچل شده بودن همینجوری سبزه ها بر میداشتم میچسبوندم به کوزه ها خیلی افتضاح و نا مرتبببب..سریع زنگ زدم به یاسر گفتم تخم شاهی بخر که سبزه ها به فنا رفت هیچی دیگه کوزه ها که خیلی بد و نامرتب رشد کردن که ترجیح دادیم سر سفره نزاریم و مطمنا توی سه روز باقیمانده هم سبزه های جدید رشد نکردن خدا مامن یاسر حفظ کنه برامون سبزه سبز کرده بودن...
ا