بهارانه
چند روز پیش یه خراش کوچولو روی پام بود لیانا با تعجب میگه مامان این چیه میگم زخم شده درد میکنه ,یه کم با تعجب نگاهش میکنه بعد میبوسه جای خراشو منم کلی میبوسم بغلش میکنم عشق میکنم از این محبت خالصانه دخترم, یه کم میره پی بازیش ولی باز دوباره میاد پیشم دستشو میزاره روی خراش میگه مامان تموم شد یعنی زخم خوب شده فدات بشم فرشته کوچولو که دستهات معجزه میکنه قربون اون قلب مهربونت که میخوایی خراش کوچولوی پای مامانو اینجوری درمان کنی عزیزکم
خونه عزیز لیانا هستیم لیانا هی میره سراغ رو میزی جدیدشون و میخواد مهره و منجوقارو بکنه یواشکی.. چند بار بهش تذکر میدیم ولی همچنان کار خودشو میکنه دیگه من خیلی جدی بهش میگم دست نزن..با یه حالت خجالت میاد بغلم رو به عزیزش میکنه میگه مامانمو بزناولین بار بود کلمه زدن از لیانا میشنیدم
توی این روزای بهاری که هوا واقعا بهشتیه من و لیانا هر روز پیاده روی میریم و از هوای بهاری لذت میبریم..لیانا هم کلی انرژی تخلیه میکنه شبها راحت میخوابه ..خداروشکر بلاخره بعد از دو سال و خورده ایی خواب لیانا تنظیم شد
لیانا آماده برای پیاده روی
لیانا عاشق اهنگ تبلد تبلد و شمع فوت کردنه چند شب پیش تا ساعت سه بیدار موندم یه کیک کوچولو براش درست کردم صبح که بیدار شد با دیدن کیک کلی ذوق کرد و صورت نشسته ههینجوری با چشمای خواب الود شمع سه سالگیشو پیشاپیش فوت کرد
یکی از مکانهای مورد علاقه لیانا مرکز خرید بزرگ ایران کتان هست که از یکسالگی هر موقع از جلوش رد میشدیم به باباش میگفت بریممممم و بابایی هم سریع اجرا میکردن وقتی هم وارد میشه فقط باید دنبالش بدوی اصلا نمیزاره خرید کنی..
یه مدل از شیطنت های لیانا در دو سال و دو ماهگی
لیانا خانوم در هنگام چرت زدن عصرهنگام وقتی مامان به زور از توی تخت بغلش کرده و روی مبل میزاره که مثلا بیدار بشه