سفر دوباره
تقریبا اوایل مهرماه کاری پیش اومد که باید تهران میومدیم شب ساعت دوازده از جاده هراز به سمت تهران حرکت کردیم ظهر روزی که میخواستیم حرکت کنیم دیدم بدن لیانا داغ کرده ولی لیانا سرحال داره بازی میکنه سریع بهش تب بر دادم ولی فایده نداشت و کم کم لینا بیحالتر میشد عصرش دکتر بردیمش و دکتر هم احتمال سرماخوردگی دادن هم ویروس و وقتی فهمید عازم سفر هستیم توصیه های لازم رو گفتن ما شب حرکت کردیم لیانا به خاطر داروها زود اول راه خوابید ولی بیقرار بود و کل مسیر تب و لرز شدیدی کرد خیلی ساعتهای زجر اوری برام بود نزدیکهای رودهن بهش دارو دادم ولی بالا میورد نصف شب خونه خاله مینا رسیدیم لیانا دیگه گریه رو شروع کرده بود و مرتب بالا میورد یاد اوریش هم عذاب ا...
نویسنده :
مامانی
0:20