کلاس نقاشی
چهارشنبه دوم تیر لیانا اولین جلسه کلاس نقاشی رفت..قبلش خیلی ذوق داشت و همش میگفت من دارم مدرسه میرم توی کلاس لیانا از همه کوچیکتره دوتا خواهر و برادر دوقلو هستن که حدودا یکسال از لیانا بزرگترن و بقیه دبستانی هستن
اولین جلسه برام باور کردنی نبود لیانا اینقدر ریلکس و راحت بشینه خیلی خیلی شیکالبته با یه آدامس در دهان ..هرچی گفتم آدامستو در بیار توجهی نکرد بیرون از کلاسشون مکانی برای انتظار والدین هست که من تا تمام شدن کلاسش منتظرش میمونم..گاهی از لای در نگاهش میکردم که چقدر خانومانه به حرفهای مربی گوش میده و مشغول کشیدن میشه
واقعا یکی از بهترین لحظه های زندگیم بود که دخترمو در حال آموزش دیدم خیلی لذت بردم(خوبه حالا دانشجوی هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیست دارم غش میکنم وای به اون روززز)
اینم لیانا در حال رفتن به موسسه با ژستهای خاص خودش
سرسره بازی در پارک روبروی موسسه بعد از کلاس