اولین ها
ده ماهگی میوه زندگیمون داره پر میشه از اولینها..اولین گام برداشتن اولین خرابکاری حالا هم اولین غذا خوردن به طور مستقل البته به شیوه لیانا
مراحل غذا خوردن لیانا جون
اینجا بابا جون میگه دختر نازم پاتو از تو سینی بردار
ذوق بعد از غذا خوردن
نتیجه کار اینکه کل فرش جارو زدیم و سر تا پای لباساشو عوض کردیم لیانا عادت بدی که داره اینه که از پیش بند بیزاره تا دور گردنش ببندیم محکم میکشه تا درش بیاره کلی هم گریه میکنه به خاطر این شاید در روز چهار یا پنج دست لباس به خاطر خیس شدن یا غذا ریختن روی لباساش عوض میکنیم تازه از همه بدتر اینه که لکه بعضی غذاها و میوه ها از بین نمیره و عملا اون لباس بی استفاده میشه
دیروز پنجشنبه سه تایی رفتیم ساحل این دختر کوچولوی ما خیلی به باباش علاقه داره یعنی تا چشمش به باباش میخوره دیگه مامانیو تحویل نمیگیره منم ای ی ی حرص میخورم
دیروز هم چنان بابایشو چسبیده بود حتی اجازه عکس گرفتن به مامانیو نمیداد تا میگفتم لیانااااا روشو بر میگردوند وروجککک
بابایی کجایی