اولین انتخاب و اولین چهار دست وپا رفتن
دختر کوچولوی من دو روز پیش یعنی 24 آذر ماه اولین انتخاب زندگیشو انجام داد سه تایی رفته بودیم یه سیسمونی فروشی که انتهای فروشگاه مخصوص فروش اسباب بازی بود.. برای لیانا لباس انتخاب کردیم اومدم پولو با اقای فروشنده حساب کنم که دیدم بابایی داره به دختری میگه باباجون اونو بزار سرجاش برگشتم دیدم یه عروسک بن تن که آویزون شده بود برداشته به هیچ عنوان راضی نمیشد پس بده محکم بغلش کرده بود..رفتم هرچی عروسک دخترونه بود آوردم نشونش دادم که حداقل یه چیز بهتر برداره اصلا راضی نمیشد نگاهشون کنه روشو بر میگردوند حتی یه عروسک بزرگ انگری برد اوردم یه کم به نوکش دست زد بیخیالش شد ما هم گفتیم خوب چیزیو که دوست داره براش بگیریم به چشم لی لی دوستداشتنی اومده دیگه
اینم انتخاب لیانا جونم
دختر کوچولوی ما اصلا چهاردست و پا نمیرفت یهو راه افتاد تا دیشب که دیدیم بله خانوم دارن تمرین چهاردست وپا رفتن میکنن که دیشب برای اولین بار چهاردست و پا رفت ...اخه مامانی شما که راه افتادی از اول باید به فکرش بودی
ذوق بعد از تشویق ما بابت چهار دست و پا رفتنش
خرابکاری های لی لی خانوم همچنان ادامه داره چند شب پیش با بابای داشتیم قهوه میخوردیم لیانا جون با سرعت نور سینی کشید قهوه بابایی ریخت رو فرش ما هم مشغول تمیز ردن فرش بودیم که یهو صدای شکستن اومد بله لیانا خانوم قاشق قهوه خوریو پرت کرده بود رو سرامیک سه تیکه اش کرد
دختری داره با عروسک مورد علاقه اش بازی میکنه
دختر بازیگوش بعد از خوردن شیر
مامانی این خوشمزه تره
خوب چیه خوشمزه اس
چند تا عکس یادی از ایام
دو هفتگی
پنج ماهگی
لیانا جونم ماه کوچولوی خونه ی عشق ما هستی