لیانالیانا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

ماه کوچولوی مامان و بابا

گردش یک روز تعطیل

1396/2/7 18:34
نویسنده : مامانی
358 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه عید مبعث بود و تعطیل رسمی ,تصمیم گرفتیم اطراف شهر بریم لیانا دوچرخه سواری کنه همینکه اومدیم سوار ماشین بشیم بارون بهاری شروع شد نهایت گفتیم میریم دور میزنیم رفتیم زمینهای اطراف شهر بارون بند اومد آفتاب دلنشینی شد خیلی منظره زیباییی شد ابر و آفتاب آسمان و کوههای قشنگ تابلوی بینظیر اردیبهشتی شد..

مقداری قدم زدیم دویدیم عکس گرفتیم خیلی هوای لذت بخشی بود

اردیبهشت در مسیر بهشتبغل

توی علفها دسته دسته کفشدوزک میدیدیم لیانا تا حالا کفشدوزک از نزدیک ندیده بود خیلی ذوقزده بود بهش گفتم بچگیم عاشق کفشدوزکا بودم فصل بهار توی اهواز باغچه حیاطمون پر میشد از  از کفشدوزک میزاشتمشون روی انگشتم تا پرواز کنن..لیانا هم امتحان میکرد خیلی خوشش میومد لیانا میگفت مامان چقدر روی دست آدم نرم راه میرن زیبابهش میگفتم کفشدوزکا وقتی احساس خطر کنن یه مایع زرد رنگی از خودشون خارج میکنن که دقیقا دست لیانا هم از اون مایع رنگی شده بود مرتب سوال میکرد گفتم چون ترسیدن و دیگه باید بزاریمشون زمین خونشون بین علفهاس لیانا دوست داشت که چندتایی با خودمون خونه بیاریم که یاسر بهش گفت باید هر جانور و حیوانی تو محل زندگی خودش باشه لیانا هم قبول کرد با کفشدوزکها بای بای کردیم و چون هوا خیلی خوب شده بود رفتیم پارک جنگلی نور تا لیانا دوچرخه سواری کنه.

لیانا حسابی دوچرخه سواری کرد بعدش کلی مسابقه دو گذاشتیم توی برکه های آب جنگل پر از قورباغه و بچه هاشون بود لیانا ذوق میکرد پرش قورباغه هارو میدید و اینکه تعجب میکرد چرا بچه هاشون شبیه ماهیه,حتی یه مار آبی هم دیدیم

واقعا روز خوبی بود هم از طبیعت و هوا لذت بردیم هم اینکه لیانا چیزهای زیادی از کفشدوزک و قورباغه و مار آبی یاد گرفت.

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان فرخنده
9 اردیبهشت 96 9:36
چه خوب که گردش علمی داشتید البته تهران هم اون هفته خدایش مثل شمال بود واقعا لذت بردیم از بارونهای بهاری
مامانی
پاسخ
بله خداروشکر بارندگیای تهران هم خوشحال کننده بودهانشالله هرلحظه زندگی مث بارونهای بهاری براتون لذت بخش باشه دوست عزیزم
سنا
9 اردیبهشت 96 20:35
عزیییزم...پس حسابی خوش گذشته؟!شاد باشین همیشه