کالسکه نی نی
دختر کوچولوی همسایه یه کالسکه برای عروسکش داره لیانا ذوقزده نگاهش میکنه ولی چیزی نمیگه..تو خونه داره بازی میکنه بدو یه کریر کوچولو مال عروسکش میاره نشون میده با ذوق میگه مامان منم کالسکه نی نی دارم بوسش میکنم میگم آره مامانی شما هم عروسکت داره..یکی دو روز دقت میکنم حین بازی با عروسکش که جناب کلاه قرمزی باشن داره شدید الحن صحبت میکنه که باید تو کالسکه بشینی و خطرناک راه بری..دیگه دلم طاقت نمیاره در اولین فرصت براش کالسکه نی نی میخرم..البته از قبل ازش قول میگیرم که این مال کلاه قرمزیه و یه موقع هوس نکنی توی کالسکه بشینی و از این صحبتها..لیانا هم تند تند میگه باشه..براش میخرم و کل مسیر تا خونه عزیز لیانا کلاه قرمزی تو کالسکه میزاره و راه میاد..البته بین راه چند باری خواست قولشو یادش بره که با یاد آوری حل شد.
خونه عزیز میرسیم و ما در حال چای خوردن حواسم به لیانا نیست..خانوم میره پشت مبل و با خیال راحت تو کالسکه عروسک میشینه و در عرض سه سوت متلاشی میشه
بهش میگم دیگه برات چیزی نمیخرم کار بدی کردی میگه امیر شکوندش(پسر عمه اش که اصلا اونشب ححضور نداشتن)
پدرجون بهش میگه چرا شکستی کالسکه رو با یه حالت بی تفاوت و بیخیالی میگه مال عروسک بود یعنی شما نگران نباش