خاطرات بچگی
یه جمعه آفتابی خیلی قشنگ سه تایی رفتیم بیرون اول به عیادت پدر یزرگ بابا یاسر رفتیم که آنژیو کرده بودن خونه پدربزرگ قدیمی به سبک خانه های شمال با یه باغ بسیار بزرگه یاسر خیلی خاطره تو این خونه و باغ داره کلی یاد گذشته ها کرد بعدش هم از لیانا عکس گرفتیم که یادگاری بمونه از نسل سوم پدربزرگ و مادربزرگ که تو این خونه و باغ هم اومده و از درخت پرتغال هم پرتغال چیده
بعد از خونه پدر بزرگ راهی شهر کتاب شدیم و برای دخترم کتاب خریدیم که خیلی خیلی دوسشون داره و هر روز میخونیم به خصوص سه تا کتاب شعر که نویسنده اشون اقای مصطفی رحماندوست هست و بسیار مورد علاقه لیانا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی