لیانالیانا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

ماه کوچولوی مامان و بابا

خاطرات بچگی

1394/10/6 17:41
نویسنده : مامانی
337 بازدید
اشتراک گذاری

یه جمعه آفتابی خیلی قشنگ سه تایی رفتیم بیرون اول به عیادت پدر یزرگ بابا یاسر رفتیم که آنژیو کرده بودن خونه پدربزرگ قدیمی به سبک خانه های شمال با یه باغ بسیار بزرگه یاسر خیلی خاطره تو این خونه و باغ داره کلی یاد گذشته ها کرد بعدش هم از لیانا عکس گرفتیم که یادگاری بمونه از نسل سوم پدربزرگ و مادربزرگ  که تو این خونه و باغ هم اومده و از درخت پرتغال هم پرتغال چیدهزیبابغل

بعد از خونه پدر بزرگ راهی شهر کتاب شدیم و برای دخترم کتاب خریدیم که خیلی خیلی دوسشون داره و هر روز میخونیم به خصوص سه تا کتاب شعر که نویسنده اشون اقای مصطفی رحماندوست هست و بسیار مورد علاقه لیانا

 

پسندها (1)

نظرات (4)

مــــامــــانی
6 دی 94 17:59
ای جان دختر گلت رو ببوس مامانی
مامان فرخنده
7 دی 94 7:44
چه باغ باصفايي ما كه توي تهران فقط داريم دود ميخوريم خوش بحالتون كتابهات هم مبارك باشه ليانا جوني معلومه كتابهاي شعرت خيلي قشنگ هستند
مامانی
پاسخ
مرسی عزیزم تشریف بیارید در خدمتتون هستم با کمااااال میل
فریده
7 دی 94 9:37
چه حس و حال عجیبی به آدم دست می ده وقتی خانه دوران کودکی اش رو می بینه . خدا رو شکر که این خانه سر پا و سالم مونده . خدا پدر بزرگ آقا یاسر رو حفظ کنه . خانه مادر بزرگ من تبدیل به ویرانه شده و ما هر وقت اون خانه رو می بینیم کلی غصه می خوریم
مامانی
پاسخ
خدا رحمتشون کنه پدر بزرگ و مادربزرگ شمارو...بله فریده جان یه حس غم و شادی توام به ادم دست میده با دیدن مکان های نوستالژیک بچگی
مامانی غزل جون
15 دی 94 15:50
آخی منم از این باغ ها و خونه ها هزااااااار تا خاطره دارم همیشه خوش باشی لی لی نازنینم
مامانی
پاسخ
ممنون عزیزم