لیانالیانا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

ماه کوچولوی مامان و بابا

خوابهای پارچه ایی

1394/10/17 18:18
نویسنده : مامانی
507 بازدید
اشتراک گذاری

لیانا صبحها که از خواب بیدار میشه شروع میکنه به تعریف خوابهایی که دیده

لیانا: درخت کوچولو بهم اخم کرد مامان

من: چرا عزیزم؟ درخت کوچولورو دعوا میکنم

لیانا:نه مامان درخت کوچولو خوبه دوسش دارمآرام

مامان:ببین هر موقع بیرون میری برگ درختهای کوچولورو میکنی به خاطر این تو خواب بهت اخم کرده درخت کوچولو

نتیجه اینکه  دیگه بیرون میریم لیانا برگ درختهای کوچولو نمیکنه بهش یاد آوری میکنم تو خواب درخت کوچولو بهش اخم کرده سریع منصرف میشهزیبا

 لیانا:مامان آقای سیبیلو بزنیمش

مامان:خواب دیدی دخترم؟؟کسی جرات نداره دختر منو دعوا کنه میزنمشششششعصبانی

لیانا:نه مامان آقای سیبیلو خوبه گناه دارهسکوت

سه تایی رفتیم کافی شاپ بستنی خوردیم  لیانا نمیزاشت نه من بخورم نه خودش میخورد بعد از چند دقیقه که بستنی داشت آب میشد اجازه داد بخورم  البته به خاطر حفظ تناسب اندام من و لیانا در بستنی باهم شریک بودیمخندونک شب  در حالیکه لیانا توی خوابه نازه با حالت جدی و عصبی میگه مامان چرا بستنی منو خوردی هاااااان دقیقا هاااااان این شکلی گفتخندونک

پی نوشت:عنوان این پست برگرفته از لالایی خوابهای پارچه ایی که من خیلی دوستش دارم و هیچ ربطی هم به خوابهای لیانا نداره اسم این پستخندونک

پسندها (2)

نظرات (2)

آیداکوچولو
17 دی 94 19:03
خوابهایت آرام...
مامانی
پاسخ
مامان فرخنده
19 دی 94 14:42
اي جانم كه ديگه خوايب ميبينه وبراي مامان مرجانش تعريف ميكنه آفرين به ليانا حرف گوش كن
مامانی
پاسخ
بله اوووونم چه خوابهاییی