برف
چند وقت پیش هر وبلاگیو باز میکردم همش عکسای برف یا برف بازیشونو میزاشتن میگفتم کاشکی شهر ما هم برف میومد تا با لیانا کلی عکسای خوشگل تو برف میگرفتیم..این آرزو همانا و خدای بزرگ براورده کردن آرزوی مامانیو همان..
شب بارش برف
این برف همچنان ادامه پیدا میکنه تا فردا صبح..
رخت آویز که در برف مدفون شده
بابایی برای دخترم برف آورد که ببینه اما..
ماشینای همسایه ها
ساکنین هر کوچه خودشون تونل میزدن برای رفت و آمد اینم کوچه ما
بابایی میخواست سقف خونه قدیمیو برف روبی کنه تو برفهای حیاط گیر افتاده
تقریبا 48 ساعت برق نداشتیم به طبع اون آب هم طبقات بالا نمیرسید ما هم وسایلمون جمع کردیم رفتیم خونه ی پدر جون مادر جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی