من لیانا پاییز
اینروزا غرق سرخوشی و سرحالی هستیم با لیانا لذت زندگیو میبریم غرق شدیم تو دنیای دختر کوچولومون باهاش بچگی میکنیم تا اونجا که بتونبم داریم سعی میکنیم دنیای کودکانه اش شاد باشه و با خاطرات خوب بابا اسبش میشه مامان مشتری آرایشگاهش با بابا تاب بازی میکنه با مامان مامان بازی .بابا کنارش روتخت میخوابه لیانا بپربپر میکنه مامان براش کتابهای شعرشو میخونه مامان و بابا میشن مخاطب شعرها و داستانها و خیالپردازیای لیانا با دقت هم گوش میدن نمیدونیم تصویری که تو ذهن لیانا از خودمون باقی میزاریم چه جوریه ولی لیانا بدونه که ما سعی و تلاش خودمونو میکنیم که مامان و بابای خوبی باشیم براش باربی خریدیم بر خلاف میلمون ولی خواستیم نسبت به چیزی حساسش نکنیم خ...
نویسنده :
مامانی
1:58