لیانالیانا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

ماه کوچولوی مامان و بابا

نقاشی و تمرکز

لیانا از هشت ماهگی براش نقاشی میکشیدم و مداد و خودکار دم دستش فراوووون بود با وجود توصیه اطرافیان از پرخطر بودن مداد و خودکار برای یه بچه چند ماهه ولی با مراقبت زیاد همیشه بهش مداد میدادم و خودم هم براش نقاشی میکشیدم یا خط خطی میکردم بعدها که بزرگتر شد سریع نقاشی کشیدن یاد گرفت شاید حدودو چهارده ماهگی چشم چشم دو ابرو خیلی واضح کشید بعدش هم که مرتب رنگ آمیزی میکردیم همه اینها یه نتیجه خیلی خوب داره جدای بحث فرهنگی و آشنا شدن بچه با کتاب و آموزش  و اون هم تمرکز هست..اینکه لیانا از دوسالگی سعی میکرد به حرفم توجه کن و حین رنگ کردن از خط بیرون نزنه و تمیز کار انجام بده تا جاییکه که جمعه 15 آبان درست در سی و سه ماهگی با دیدن این کار لیانا وا...
18 آبان 1394

سرگرمی

چند وقت پیش از وبلاگ آوینا جون از خلاقیت مامان هنرمتندشون ایده گرفتم ماهی های دست ساز درست کنم که با یه تکه چوب و اهنربا لیانا ماهیگیری کنه چون مدتی با هرچیزی ادای ماهیگیری کردن در میورد میدونستم اسباب بازیش هست ولی چند جایی که دیدیم خیلی بی کیفیت بودن. با پارچه های نمدی که داشتم ماهی درست کردم ولی یه کم ماهی ها تپل از آب در اومدن آهنربا برای صیدشون ضعیفه باید آهنربای قوی تر حلقه ایی پیدا کنم که متاسفانه هنوز موفق نشدم یا نداشتن یا پیش پای من و لیانا تمام کرده بودن مغازه دارها  ولی همینجوری هم لیانا حسابی ذوق کرده بود و کلی باهاشون بازی میکنه و ماهی میفرشه و منم خریدارم دونه اییی سیصد تومن هم میفروشه دختر منصف من ...
18 آبان 1394

مهمان

اوایل آبان مامان مهین و باباجلیل با خاله مینا اینا و پدربزرگ و مادربزرگم اینا اومدن پیشمون..خاله مینا که زودتر رسیدن عصر سه شنبه مامان مهین اینا هم دو سه ساعت بعد اومدن خونمون حال و هوای دیگه گرفت لیانا هم خوشحال از حضور مهمانهای عزیزمون بخصوص کارن که لیانا حسابی کیف کرد این سه روزی با بازی کردن با کارن جون پدربزرگ و مادربزرگ عزیزم از اصفهان اومده بودن که نتیجه هاشونو ببینن ,آخرین بار لیانا پنج ماهه بود که دیده بودنش خیلی لیانا و کارن دوست داشتن و از بازی کردن و شیرین کاریاشون ذوق میکردن لیانا هم واقعا عالی بود حتی یک بار هم صدای گریه اشو نشنیدم..بابا بزرگ و مامان بزرگ به کارها و بازیشون گاهی از ته دل میخندیدن هنوز زنگ میزنن و با لیا...
17 آبان 1394

لیانا و شیوه های بابا

بابا  یاسر همیشه هرچی لیانا خواسته بهش داده بخصوص خوراکیها, موقع خرید هم اصلا ممناعت از خریدن چیپس و پفک و شکلات و...نمیکنه لیانارو آزارد میزاره هرچی دلش میخواد بخره منم اوایل یه کوچولو به یاسر تذکر میدادم که سعی کن راضیش کنی فلان چیز نخریم ولی یاسر با خونسردی همیشه میگفت بزار دخترم هرچی دلش میخواد بخوره امااااااا بعدا در حین صحبتهای پدر و دختریشون کلی از مضررات چیپس یا پفک برای لیانا حرف میزنه یا مثلا اینکه شکلات زیاد بخوری و مسواک نزنی باعث خرابی دندونات میشه لیانا هم عمیق گوش میده و فکر میکنه, از قیافه با نمکش معلوم میشه خیلی روش اثر میزاره حرفای باباش, منم همین شیوه باباشو به کار میگرفتم هرچی میخواست میدادم میخورد ولی بعدا توص...
17 آبان 1394

آرزوی یک مادر

لیانا هم مثل اکثر بچه ها بعضی از غذاها و خوراکیهارو نمیخوره یعنی اینجوری نیست که هرچی جلوش بزارم بخوره ولی خداروشکر علاقه زیادی به گوشت و مرغ و ماهی داره برنج نمیخوره یا خیلی کم در عوض عاشق نون هست شیر نمیخورد ولی عاشق ماست...یکی از بدترین عادتهایی غذاییش نخوردن صبحانه بود به هر روش و طریقی که من و مامان مهین به کار میبردیم نتونسته بودیم لیانارو صبحانه خور کنیم یکی دیگه هم نخوردن شیر بود که ته دلم آزارم میداد هرچند ظاهری دل خودمو خوش میکردم که ای بابا حالا شیر نخوره در عوضش ماست و بستنی زیاد میخوره ولی ته دلم ناراحت بودم که بالاخره هر ماده غذایی جای خودش مفید و مورد نیاز بدن الان سومین روزی هست که لیانا داره هر روز صبحانه اشو با اشتیا...
29 مهر 1394

لیانا خانوم دکتر میشود

از بازی های جدید لیانا در 33 ماهگی دکتر بازیه عروسکاشو به ترتیب روی میز میزاره و در مورد بیماریشون توضیح میده و به همه اشون هم آمپول میزنه آخه من نمیدونم از کجا فهمیده آمپول چیه حتی یک بار هم نزده انگار همه بچه ها با یه تصوری از این آمپول متولد میشن الان دیگه خانوم دکتر به هرکی که وارد خونمون میشه آمپول میزنه دخترم میخواد از انتقال ویروس توسط دوست و فامیل جلوگیری کنه عروسکهای لیانا در مطب دکتر ...
29 مهر 1394

مردم کجان؟

لیانا وقتی تو خونه بپر بپر میکنه من و بابا یاسر بهش میگیم لیانا آرومتر مردم اون پایین خوابن یا مثلا وسیله ایی از کسی پیشمون باشه لیانا بخواد بهش دست بزنه میگیم مال مردمه خراب میشه و از این قیبل اصطلاحات که یه پای مردم داخلشه لیانا تو دستشویی:مامان مردم کجان؟ من:مردم همه جا هستن من و تو هم جز مردم این کشوریم لیانا تو دستشویی تو فکر عمیق:مردم خونشونه من: دخترم فکر میکنه مردم اسم  شخص خاصیه که اینقدر ما به لیانا واجب کردیم حفظ احترام مردم دیگه اینقدر براش توضیح دادم و مثال زدم که لیانا اینجوری شد بعدش کلا مردم از یادش رفت چند روز پیش دعوت شده بودیم عروسی که قرار شد من و لیانا با عزیز و پدربزرگ بریم ...
29 مهر 1394

روز جهانی کودک مبارک

روز کودک به تمام بچه های روی زمین مبارک باشه انشالا هیچ بچهه ای دلتنگ و غمگین نباشه و صدای خنده هاشون تا آسمون هفتم برسه هدیه های لیانا به مناسبت روز جهانی کودک البته کتاب قیافه های با مزه رو قبلا داشت که ما به کارن هدیه داده بودیم که دوباره خریدیم یه مدتی بود که جز نقاشی و رنگ آمیزی با لیانا چیز دیگه ایی کار نکرده بودم حتی یه مدتی کتاب خوندنمون هم کم شده بود دیروز با مقوا به انتخاب لیانا اشکال مختلفی درست کردیم و توی دفتر چسبوندیم لیانا این کارو خیلی دوست داره و دیروز خیلی با لذت انجام میداد خرگوشه رو با اجزای حیاطی بدنش البته اون نقطه پایینی ناف خرگوش یا به قول لیانا ناخ خرگوشه ...
17 مهر 1394

32 ماهگی

پانزده مهرماه یعنی دو روز پیش عروسک خوشگل مامان سی و دو ماهه شد...خدایا شکرت به خاطر وجود این نازنین که دلگرمی بزرگی برای من و باباشه با تمام کوچولو بودنش بعد از برگشتمنمون از کرج لیانا سرما خوردگی خفیفی گرفت که همزمان با نامزدیه عمه بهاره به اوج رسید دقیقا دو روزی که مراسم و جشن داشتیم لیانا تب داشت و بی حوصله بود و همش بغلم اینجا لیانا منتظر عروس و داماده قشنگ معلومه سرحال نیست یه چند روزی هم بد اخلاق بود تا کاملا سرماخوردگی از بدنش بیرون رفت شد لیانای شیطون و سرحال مامان یه مدتیه تصمیم گرفتیم لیانارو مهدکودک بزاریم هم اینکه شاید در آینده من شاغل بشم و باید از الان لیانا به مهد عادت کنه هم اینکه لیانا...
17 مهر 1394